تمییز
بسم الله الرحمن الرحیم
تمییز
تعریف:
هر اسم نکره ای که متضمن معنای من باشد و از ذات اسم یا نسبت رفع ابهام کند.
قیود تعریف:
ـ بوسیله ی قید تضمن معنای من ، حال از تعریف خارج می شود چرا که حال مفهم فی حال کذا است.
ـ بوسیله ی قید رفع ابهام از ذات یا نسبت ، دو چیز خارج می شود:
الف) اسم لاء نفی جنس : بدلیل آنکه استغراق افراد جنس میکند نه رفع ابهام
ب) این مثال:«استَغفِرُ اللّهَ ذَنباً» : چراکه هرچند «ذنباً» متضمن معنای من است ولی من برای ابتداست نه برای تبیین و نصب آن از باب منصوب به نزع خافض است.
ـ گاهی تمییز برای غیر از تبیین می آید و آن را تمییز تأکیدی می شماریم.
«انَّ عدّةَ الشهورِ عندَاللهِ اثنا عَشَرَ شهراً»
تمییز تأکیدی : زیرا معنای آن از ماقبل فهمیده میشود
ـ یکی از قیود تمییز ، نکره بودن است ولی گاهی دیده شده است که معرفه آمده است. در چنین موقعی بدان که لفظاً معرفه است و در معنا نکره است.
و طبتُ النَّفسَ یا قَیسُ عن عَمرُوٍ
شاهد در النَّفسَ است که معرِّف به «ال» است. و «ال» آن زائده ی
اضطراری(رجوع به بحث معرِّف به «ال») است.
ناصب تمییز:
اقسام اسم مبهم:
اسم مبهمی که تمییز آن را تفسیر می کند بر چهار قسم است:
اعراب تمییز واقع بعد از مقدار، شبه مقدار و فرع تمییز:
جواز نصب، جرّ و رفع در تمییز واقع بعد از
مقدار، شبه مقدار و فرع تمییز
جایز است در صورتی که آنها به غیر از تمییز اضافه نشوند. اما اگر ممیز به غیر از تمییز اضافه شود بر دو قسم است: الف) حذف م.الیه و نیابت از آن صحیح نیست «ملءُ الأرضِ ذهباً» : در اینصورت نصب تمییز واجب است.
ب)حذف م.الیه و نیابت تمییز از آن درست است که در این صورت جواز نصب و جر در آن است.
مثال نصب:«زیدٌ اشجَعُ النّاسِ رجلاً»
مثال جرّ: «زیدٌ اشجعُ رجُلٍ» : به حذف النّاس و نیابت رجلاً از آن.
تمییز واقع بعد از افعل تفضیل:
تمییز واقع بعد از الفاظ مفید تعجب:
جرّ تمییز بوسیله ی من تبعیضیّه:
هر تمییزی میتواند بوسیله ی «مِن» (که از نظر شارح (سیوطی)نوع آن تبعیضیّه است.) مجرور گردد که از این قانون کلی ، چهار دسته استثناء شده است:
1ـ تمییز عدد ( همانطور که در ابتداء بحث گذشت)
2ـ تمییزی که در اصل فاعل اصطلاحی بوده است. «طب نفساً تُفِد» که در اصل «لِتَطِب نفسُکَ حتّی تُفدی» بوده است.
3ـ تمییزی که در اصل مضاف بوده است. «زیدٌ اکثرُ مالاً» که در اصل «مالُ زیدٍ اکثرٌ» بوده است.
4ـ تمییزی که در اصل مفعول اصطلاحی بوده است. «غَرَستُ الأرض شجراً» که در اصل «غَرَستُ أشجَرَ فی الأرضِ» بوده است.
اصل در تمییز تقدیم عامل بر آن است . خواه اسم باشد یا فعل متصرف.
گاهی تمییز بر عامل که فعل متصرف باشد، مقدم می شود که بسیار قلیل است.
«ما کاد نفساً بالفراق تطیبُ»